دستآوردها و نارسائی‏های اعتراضات مردمی!
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

سرمایه صدای همه را در آورده است و همه‏جا مردم به خیابان‏ها ریخته‏اند و از ادامه‏ی چنین وضعیتی ناراضی‏اند. قدرت و ناتوانی محرومان و ستم‏دیده‏گان از خرید پائین‏ترین اقلام زندگی به حداقل ممکنه رسیده است و میلیون‏ها انسان بدلیل طرح "ریاضت‏کشی" امپریالیست‏ها به ارتش میلیونی بیکاران پیوسته‏اند. تاب و تحمل محرومان به سر رسیده است و در عوض دولت‏مردان کنونی هم‏چنان در پی تخریب زندگانی انسان‏ها، چپاول و غارت سرمایه‏های مملکتی‏اند. تا چه زمان می‏توان به چنین وضعیتی ادامه داد و تا چه زمان می‏توان با فریب و ریا و با سرکوب، حاکمیت بناحق خویش را بر میلیاردها کارگر و زحمت‏کش و جوانِ سرتاسر جهان تحمیل نمود؟ مردم و جوانان به چه زبانی و به شکلی باید مخالفت خود را از سیستم و مناسبات کنونی اعلام نمایند و با کدامین تجمعات و تحرکات می‏بایست صدا و خواسته‏های بحق خویش را به گوش دولت‏مردان برسانند؟

 

گردهم آمدن‏های مختلف و تمرکز در مراکز سرمایه و خیابان‏ها، نشان از نارضایتی انسان‏ها در برابر تعرضات جدید سرمایه است؛ طرح و بیان انقلاب و متعاقباً خواسته‏ی نابودی دولت‏مردان کنونی نماد تمایلات باطنی انسان‏هایی‏ست که دارند در زیر سیاست‏های حاکمان زورگو، له و لورده می‏شوند. فساد و بی‏بند و باری و ازیاد کودکان کار خیابانی و ناتوانی در پرداخت قبوض کمرشکن، حکایت از دنیائی دارد که طبقه‏ی سرمایه‏دار برای میلیاردها کارگر و زحمت‏کش جهان ساخته است. حقیقتاً که دنیا در مدتی کوتاه به صحنه‏ی نبرد و رویاروئی معترضین با مدافعین ساختار  کنونی تبدیل گشته است. یونان، امریکا، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان، پرتغال، کانادا، مکزیک و فرانسه و خلاصه همه‏جا و در همه‏ی قاره‏ها، مردم دست در دست هم و در کنار هم قرار گرفته‏اند و یک‏درصد از جامعه یعنی حاکمان و حامیان‏شانرا به مصاف طلبیده‏اند؛ یک‏درصدی که به یمُن دم و دستگاه‏های حکومتی و دولتی، مناسبات ظالمانانه‏ی خود را به نود و نه درصد از آحاد جامعه تحمیل نموده است و دارد به تبع‏ی آن اعتراضات و خواسته‏های آنانرا قلع و قمع می‏نماید.

 

معین است‏که ریشه‏ی چنین اعتراضات و نارضایتی‏ها به وجود اجحافات و در نداری مردم از تهیه‏ی لقمه نان بر می‏گردد و بیش از دو دهه‏ا‏ی‏ست که سرمایه به‏گونه‏ای افسار گسیخته به تتمه‏های کارگران و زحمت‏کشان یورش آورده است تا از بحران دائم‏التزایدش بدر آید. قطع خدمات اجتماعی و بیکارسازی‏های بی‏رویه و به‏عبارتی دیگر هدف‏مند ‏سازی یارانه‏ها، زندگی را بر میلیون‏ها انسان تلخ نموده است؛ می‏خواهند با ویرانی هر چه بیشتر زندگانی محرومان، سیاست‏های چپاول‏گرایانه‏ی خود را به پیش ببرند. از یک‏سو سرمایه‏ی متقلب، در تقلاست تا از وضع کنونی بدر آید و از دگرسو میلیاردها انسانِ جهان خواهان ادامه‏ی چنین زندگی نکبت‏باری نیستند. این جدال و نابرابری‏ها را می‏شود در همه‏جا به‏عینه دید. به سر تیتر روزانه‏ی خبرگزاری‏های امپریالیستی تبدیل گشته است. معترضین به وضع کنونی میدان‏های "آرام" و "سکوتِ" سرمایه را قراق نموده‏اند و با برافراشتن پلاکاردها و شعارهای متفاوت، خواهان تغییر وضعیت کنونی‏اند. مدت‏هاست که منش اعتراض و دخالت در تغییر سرنوشت خودی جای‏گزین روحیه‏ی ترس و بی‏تفاوتی‏ها گردیده است. اعتراضات مردم شمال افریقا و کنار گذاشتن دیکتاتورها یکی پس از دیگری توسط قدرت‏مداران جهانی به‏منظور جلوگیری از هر چه رادیکالیزه‏تر شدن اعتراضات مردمی و به تبع‏ی آن مخالفت میلیون‏ها انسان در کشورهای متفاوت اروپا، امریکا و غیره، گواه‏ی چنین حقیقتی‏ست که نمی‏توان بیش از این به "آبادانی" هر چه بیشتر زندگی اندکی بسیار قلیل جامعه اندیشید؛ آشکار شده است‏که نمی‏توان بیش از این و بدون دغدغه سیاست‏های خود را به پیش بُرد و از عکس‏العمل‏های به‏حق و به‏جا مردمی بدور ماند. به کلامی واقعی دنیا در تلاطم و تنش است و آرامی‏های سرمایه در هم ریخته شده است و براستی که چنین در هم ریخته‏گی‏هایی، بی‏سابقه است.

 

مردم از دست حاکمان منفعت طلب به تنگ آمده‏اند و زله‏اند و بی دلیل هم نیست که در خیابان‏ها حضور یافته‏اند؛ حضوری که می‏توان از زمره نقاط قوت و دستآوردهای این‏دوره از اعتراضات مردمی به حساب آورد و طبعاً چنین دستآوردهائی، غیر قابل کتمان، و فراوان‏اند؛ حضوری که فضای مطلوب دولت‏مردان را در هم ریخته است و بدون کمنرین شک و شبهه‏ای با مزاج سرمایه‏داران و سودجویان هم‏خوانی‏ای ندارد؛ امّا در مقابل، و در کنار تمامی نتایج بدست آمده و ثمربخش، جنبش‏های اعتراضی حامل نواقض و نارسائی‏هائی‏ست که نمی‏توان نسبت به آن‏ها بی‏توجه بود و یا آن‏ها را به حایشه انداخت.

بدیهی‏ست که اعتراضات جوانان و مردم جهان - و آن‏هم - با هر تعیین و جنسی، به اوضاع نابسامان و وخیم زندگی آنان مربوط می‏گردد. این یکسانی‏ها را می‏توان علی‏رغم انتخاب دو نوع از اشکال اعتراضی به‏عینه مشاهده نمود. به عبارتی و بنابه ده‏ها دلیل نگاهِ و رویکردهای جنبش‏های اعتراضی کشورهای وابسته و مناطق شمال افریقا با نگاهِ و رویکرد اعتراضات مردم اروپا، امریکا و کانادا متفاوت است، در حقیقت بدلیل تسلط و تمرکز سرمایه در دستِ، دست نشاندگان و وابستگان، جنبش‏های اعتراضی منطقه‏ی خاورمیانه و شمال افریقا نشانه‏ی مستقیم‏شان دولت‏مردان و حکومت‏یان‏اند و به همین دلیل و از همان آغازین، این اعتراضات رنگ سیاسی بخود گرفته و در مقابل، شعارهای محوری و نگاهِ اعتراضات مردم و جوانان کشورهای اروپا و امریکا به مراکز اقتصادی‏ست. یکی بدرست نشانه‏اش به قدرت‏های سیاسی و طبقه‏ی حاکمه است و دیگری نگاه‏اش صرفاً و صرفاً، به‏مراکز و ساختمان‏های سود و چپاول است؛ بدون این‏که بر این موضوع دقت لازمه شود، که بدون حمایت بی‏دریغ و ثانیه‏ای دولت‏هایی هم‏چون اوباما، سارکوزی، کامرون و غیره، صدها مراکز اقتصادی و سودجود قادر به دوام نیستند؛ مراکزی که اهرم‏های دولتی در زمان تعرض معترضین، سازمانیافته و با هدف‏مندی معین و روشنی به‏میدان آمده و تظاهرکنندگان را به خاک و خون می‏کشانند. ده‏ها نمونه را می‏توان شاهد گرفت و نشان داد که هر زمان اعتراضات مردمی و جوانان، مراکز سود و چپاول را مورد تعرض خویش قرار داده‏اند، چگونه ابزارهای سرکوب به حفظ و حراست از آنان پرداخته‏اند.

 

براستی مگر به غیر از این است‏که رشد و شکوفائی اعتراضات مردمی منوط به گسست از تمامی عناصر وابسته و مرتجع است؟ مگر به غیر از این است‏که مراکز اقتصادی و چپاول بدون حمایت و پشتیبانی دولت‏مردان کنونی قادر به دوام نیستند؟ مگر به غیر از این است‏که نشانه گرفتن صرف مراکز اقتصادی و بدون پیوند آن با مبارزه‏ی سیاسی نمی‏توان سخنی از تغییر بنیادی زندگانی میلیون‏ها انسان محروم به‏میان آورد؟ مگر به غیر از این است‏که یکی بدون دیگری ناکامل می‏باشد؟ و ..

در حقیقت رشد هر جنبش اعتراضی‏ای به پیوند دائمی و روزانه‏ی مفوله‏های آن و مهمتر از همه‏ی این‏ها به هدایت صحیح آن‏ها بر می‏گردد. هم‏چنین باید اذعان نمود که دور زدن و ادامه‏ی حرکت تاکنونی، هم جنبش را فرسوده خواهد کرد و آنرا از شور و شوق خواهد انداخت و هم مجالی به دولت‏مردان خواهد داد تا جنبش‏های اعتراضی را به مسیر دل‏بخواه‏ی خود سوق دهند. به بیانی خصلتِ جنبش و اعتراضات خیابانی با خصلت جنبش و اعتراضات میادین تولیدی متفاوت است. من‏حیث‏المجموع خطاب جنبش‏های خیابانی حاکمان و دولت‏مردان‏اند و بر همین اساس لازم و ضروری‏ست تا از مبارزه‏ی صرف افشاگرایانه و سمبلیک شفیت نمود و آنرا به مسیر بالاتری سوق داد. این‏ها آن نارسائی‏ها و نواقضی‏ست که بر اعتراضات خیابانی حاکم گردیده است و از یک‏طرف مشاهده است‏که چگونه اعتراضات به حق مردمی در کشورهائی هم‏چون تونس، مصر و لیبی و غیره به دلیل فقدان رهبری سالم و سازنده دارد توسط عده‏ای دیگر از وابسته‏گان به سرمایه‏های جهانی به سرقت بُرده می‏شود و از طرف‏دیگر بدلیل تجمعات طولانی مردم و جوانان در مقابل مراکز اقتصادی، ما شاهد روند رو به جلو اعتراضات مردمی در این‏جا و آن‏جا نباشیم.

 

خلاصه این‏که پیشرفت هر جنبشی نیازمند سیاست مستقل از جناح‏های رقیب حکومتی – دولتی و باندهای مسلح وابسته به نظام‏های امپریالیستی‏ست. به عبارتی دقیق‏تر جنس و نوع جنبش‏ها را می‏توان از طریق هدایت کنندگان آن سنجید و تا زمانی‏که این گردونه‏ی ناصحیح و تا زمانی‏که حاکمیت دار و دسته‏های امپریالیست‏ها و باندهای مسلح و مرتجع از سر جنبش‏های اعتراضی بر چیده نشوند، سرمایه هم‏چنان حکم‏رانی خود را - علی‏رغم بحران فزاینده - به میلیون‏ها انسان رنج‏دیده تحمیل خواهد نمود. امروزه تاکید بر نارسائی‏های اعتراضات مردمی و دوری از اغراق و ذوق‏زدگی می‏تواند تا حدودی ناروشنی‏ها و ناخالصی‏ها را  به کنار زند و بر شفافیت جنبش‏های اعتراضی بی‏افزاید. توهمی در آن نیست که ناتو و دولت‏مداران بزرگ جهانی در هیچ قاره و در هیچ جوامع‏ای طرف مردم نیستند و قصد و مقصودشان حفظ و حراست از طبقه‏ی سرمایه‏داری‏ست. به تجربه دریافته شده است‏که نه ناتو و دولت‏مردان جهانی خواهان رهائی توده‏های محروم منطقه‏ی خاورمیانه و شمال افریقا از زیر سلطه‏ی رژیم‏های وابسته‏اند و نه مراکز اقتصادی بدون حمایت و پشتیبانی بی‏وقفه‏ی دولت‏هایی هم‏چون اوباما، کامرون، سارکوزی و غیره قادر به دوام‏اند.

 

 

28 اکتبر 2011

6 آبان 1390


October 30th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی